بزرگی و بزرگواری روح
- بزرگی روح در مقابل كوچكی و حقارت است ، جنبه كمی دارد . روح
بزرگ يك آرزوی بزرگ است ، يك انديشه بزرگ و وسيع است ، يك خواهش
و اراده بزرگ است ، يك هميت بزرگ است . آنكه آرزو دارد در ثروت
شخص اول شود - البته نه آرزوی خالی بلكه آرزوی توأم با حركت - يك روح
بزرگ دارد . به قول نظامی عروضی " احمد بن عبدالله الخجستانی را
پرسيدند تو مردی خر بنده بودی ، به اميری خراسان چون افتادی ؟ گفت : به
بادغيس درخجستان روزی ديوان حنظله بادغيسی همی خواندم ، بدين دو بيت
رسيدم :
مهتری گر به كام شير در است
شو خطر كن زكام شير بجوی
يا بزرگی و عز و نعمت و جاه
يا چو مردانت مرگ روياروی
داعيهای در من پديد آمد كه به هيچ وجه در آن حالت كه بودم راضی
نتوانستم بود . خران بفروختم و اسب خريدم و از وطن خويش رحلت كردم و
به خدمت علی بن الليث ( صفاری ) شدم . . . اصل و سبب اين دو بيت بود
" . روح بزرگ به كمی و كوچكی و حقارت تن نمی دهد ، به كم از قدر خود
راضی نمی شود .
به كم از قدر خود مشو راضی
بين كه گنجشك مینگيرد باز
روح بزرگ اهل مهاجرت است ، به كنج خانه و به آب و خاك خود قناعت
نمیكند ، سفر میكند ، درياها را و خطرها را استقبال میكند ، شب و روز
میكوشد و در نتيجه زودتر پير میشود . بيماری قلبی میگيرد و مثل " ناصر
" ( 1 ) در نيمه راه عمر میميرد . " موسولينی " گفت : " بجای آنكه
صد سال گوسفند باشم ترجيح میدهم يك سال شير باشم " .
آدم بزرگ از زندان باك ندارد ، ده سال و بيست سال زندان میرود كه دو
سال به كام زندگی كند .
10 - اسكندر و خشايار شاه و نادر و ناپلئون روحهای بزرگ و نا آرام
بودهاند اما يك جاه طلبی بزرگ ، يك رقابت و حسادت بزرگ ، يك شهوت
بزرگ ، يك تجملی پرستی بزرگ بودهاند . اينها با مقايسه با روحهای
كوچك البته عظمت و اهميت بيشتری دارند . اينها اگر به جهنم هم بروند
يك روح بزرگ به جهنم رفته است ، اينها هواپرستهای بزرگ هستند . آنچه
در وجود اينها و در روح اينها رشد كرده است ، شهوتها ، جاه طلبیها ،
حسادتها ، كينه توزیها است
اما بزرگواری . بزرگواری غير از بزرگی است . بزرگواری روح در مقابل
كوچكی روح نيست ، بلكه در مقابل پستی و دنائت روح است .
اين پستی چگونه پستیای است ؟ اين خود يك مسئلهای است در حقيقت
ماوراء الطبيعی و ضد منطق مادی . میگويند تن به پستی نده ، تن به خواری
نده ، آقا باش نه نوكر ، عزيز باش نه ذليل . اينها كه هيچكدام ملموس
نيست . افتخاری يعنی چه ؟ اينكه :
تن مرده و گريه دوستان
به از زنده و خنده دشمنان
مرا عار آيد از اين زندگی
كه سالار به باشم كنم بندگی
اينكه :
« ان الحياش فی موتكم قاهرين ، و الموت فی حياتكم مقهورين » ( 1 )
يعنی چه ؟
11 - ما در جملههای : « اشهد انك قد اقمت الصلوش و آتيت الزكاش و
امرت بالمعروف » . . . بزرگی و بزرگواری امام را توضيح میدهيم